داستان هاي كيم هيون جونگ...❤ داستان هاي كيم هيون جونگ...❤
درباره ما


سلام اوني جوووون... من ريحانه هستم مدير وب... عاشق كره،ديوووونه كيم هيون جونگ... داداشام_هیونگ و سانگ... تو اين وب داستان ميزارم اميدوارم دوس داشته باشيد... نظر يادت نره..❤ توهين ممنوع

پیوند روزانه

جَریمــِــــــه یِ عِشـــــــق...
k_pop stories..
دخترای کره
قالب شیک
وبلاك طرفداران ريحانا
حمل ارسال خرید ماینر از چین
حمل و نقل هوایی چین
قلاده اموزشی شوک دار
یکانسر
مستر قلیون
آی کیو مگ

جستجو

"لطفا از کلمات کلیدی برای جستجو استفاده کنید !!!



طراح قالب


Www.LoxBlog.Com

Main

My profile

Log out


داستان هاي كيم هيون جونگ...❤

❤Just SS501❤
قسمت اول داستان خوابگاه مرگ...
موضوع: <-PostCategory->

 

من_واااااااااااو اینه؟؟

تینا_بزرگه..ولی جنگلش ترسناکه...

رومی_بچه ها من نسبت به اینجا حس خوبی ندارم..

من_تو نسبت به چی حس خوبی داری؟؟؟

رومی_جدی میگم

تینا_بیا بریم...

داخل مدرسه...

من اتاقامونو گرفتم...اتاقمون 66 بود که رومینا ی گیج کارتو برعکس گرفته بود رفتیم 99....

من در اتاقو باز کردم که با یه پسر لخت چش تو چش شدم....هردومون جییییغ زدیم...بیچاره از ترس رفت تو دیوار...منم از اتاق زدم بیرون...رومینارو زندمو رفتیم اتاقمون...

من_اخی چقد هواپیما خسته کنندس...

رومی_اوهوم...

همون موقع در اتاقمونو زدن...ی دختر با موهای کوتاه بلوند اومد تو...

مایده_سلام من مایده هستم هم اتاقیتون...

ما_سلام..

تینا_مایده؟؟توام ایرانی هستی؟

مایده_اره شما هم ایرانید؟؟

ما_اره..

مایده_وای چ عالی..خوشبختم...

...........................................................

سانگ_اخ جوووووون مدرسه ی قدیمی...

هیون_دلم برای ماجراجوییامون تنگ شده بود...

کیم_ما امسال باید بفهمیم که تو این مدرسه چ اتفاقی میوفته...

جونگمین_عجله نکن میفهمیم...امشب وقتی همه خوابن میزنیم بیرون...

پسرا_اره...

هیون_من گشنمه میرم سالن...

............................................................

من_وای بچه ها گشنمه...من میرم یه چیزی بخورم...

دخترا_برو...

تو سالن رفتم یه سیب برداشتم...

هیون منو دید...

هیون_سلام خوشگله...

من برگشتم سمتش انگار جادو شدم_امممممممم سلام...

هیون_جدیدی؟؟؟

من_اوهوم..

هیون_خوبه از اشناییت خوشحال شدم...من هیون جونگم

من_منم ریحانه ام...

هیون_اهل ایرانی؟؟

من_اره با خواهرام اومدم...

هیون_خوشبختم فعلا بای..

من_بای...

ساعت 12 شب....

پسرا از مدرسه میرن سمت جنگل...

ما هم تو اتاق خواب بوديم..

که رومینا اومد منو بیدار کرد_ابجی پاشو...

من_چیشده؟؟

رومی_حس بدی دارم یه صدایی میشنوم...

من_برو بخواب چرتو پرت نگو

رومینا دست منو تینا و مایده رو گرفتو مارو به سمت جنگل برد....

من_کجا؟؟

رومی_سمت صدا...

داشتیم راه میرفتیم خیلی ترسیده بودیم که یهو من پام گیر کرد به چوب و خوردم زمین...

همون موقع...........

بقیه قسمت دوم....

 


نظرات شما عزیزان:

Tina
ساعت23:24---10 خرداد 1394
MrC reyhane jon
پاسخ:خواهش عزیز


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده توسط :레이Reyhaneh하네 | لينک ثابت |8 / 3برچسب:داستان,Death Dorm,|



موضوعات

لینک دوستان

●●❤ Tнe Red Bυlleт ❤ ●●
ردیاب ارزان ماشین
جلو پنجره جک جی 5

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان داستان هاي كيم هيون جونگ و آدرس kimhyunjoongdastan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





فال حافظ

جوک و اس ام اس

قالب های نازترین

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی


آرشیو دفتر

تير 1394
خرداد 1394


نویسنده وبلاگ :

레이Reyhaneh하네

آمار سایت
كاربران آنلاين: نفر
تعداد بازديدها:
RSS

کد های جاوا


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





 

Copyright by © www.LoxBlog.Com & Sharghi.net & NazTarin.Com